شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد
شبیه سوره‌ی توبه ‌است بسم‌الله کم دارد
تو حوایی و باید سیب سرخی ‌تازه بردارم
جهان خالی‌ست وقتی آدمِ گمراه کم‌ دارد
پر و بالم بده چون قاصدک مشتاق پروازم
دلم تا قصه‌ی پروانگی، یک آه کم دارد
دو چندان می‌شود وقتی هوا ابری‌ست دلتنگی
بدون روی تو دنیای شاعر ماه کم ‌دارد
هوای کوچ دارم از خودم تا ما شدن، پاشو
برای این سفر، رؤیای من، همراه کم‌ دارد
نه در مسجد نه در میخانه دنبال خدا هستم
جهان بی‌طاقِ ابرویت عبادتگاه کم‌ دارد
خودم از اولِ بازی پذیرفتم شکستم را
که هر کس مات‌و‌مبهوتت نباشد شاه کم‌ دارد
بگو یک بار با احساس پاکت دوستم داری
که عشق بین ما یک جمله‌ی کوتاه کم دارد

احد متقیان فر

شعرها

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

مهدی فرجی