شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم
یک نفر هست، رد پایی نیست 
تار تر می‌شود اتاقم چون ـ 
لامپ اسباب روشنایی نیست 

می‌کشم شکل‌های پی در پی 
در خلا با فشار انگشتم 
می‌برم دست توی تاریکی 
[پشت این شب که انتهایی نیست]!

روی دیوار راه رفته کسی 
حجم تا حجم رخنه‌ی مرگ است 
جمع نقض است، خانه‌ی من نیست !
چار سمتش برام جایی نیست!

پشت یک روزن پر از دودم ـ 
انفجار سرنگ‌ها بودم ـ
من برای نمردنم زودم ـ
جسمکی در مدار نابودم 
برسد وقتمان، رهایی نیست
خسته‌ام از سؤال پی در پی 
شک شبیه لباس دورم شد 
پدرم موقعی که رفت، نوشت ـ
مطمئنم پسر خدایی نیست 

خواستم ناله را به پا بکنم 
کله را از تنم جدا بکنم 
کودکی‌هام را صدا بکنم 
در گلویم ولی صدایی نیست 

گند هر چیز را در آوردم 
مثل محکوم قبل اعدامم
بیت بعدی کسی نمی‌فهمد ـ
راوی بخش ابتدایی نیست 

می‌کشم بار زنده بودن را ـ
تا به اسب نجیب برگردم 
یا به دوران قبل آدم‌ها ـ
انفجار مهیب برگردم 
کمکم کن که با دو پای خودم ـ
رو به سمت صلیب برگردم 

هیچ منجی و مقتدایی نیست

رسول کاوه

تک نگاری

شعرها

برای خداحافظی اومدم

برای خداحافظی اومدم

حامد ابراهیم پور

برادر

برادر

امیررضا وکیلی

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده