شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم
به تیغه‌های روز
و حزن مغروق در گونه‌های لاغرت
به گواه دستی که از ناف تو
 زخم می‌بُرید
به صبحِ تو بخوانم
که تصویر فاصله بود 
و تنها به اجابت صدات لب می‌گشود
 به زعفرانی ساییده در گلو
به نان گرمی که تنت بود
و آن شیره‌ی چسبنده در صمغ انگشت‌هات

صبح ولعِ چشیدن داشت
به زجری تازه
 که از فقدان تو می‌گفت
به تبلور گریخته در گریه‌ها
  به تاریکی‌ام
که از محاق تو بود
تو که روشنایی داشتی در فقراتت
و من را به وعده‌های گرسنگی
در صبحگاه تنت می‌خواندی
درخت به درخت آشیانه بودی تو 
پنهان در منی در مهی غلیظ
که دریچه‌هات را در پیراهنم می‌تکاندم
زخمت را به منقار بگیرم
 بمیرم به اضطراب ریشه‌ات
 مرگ رؤیای خوابی‌ست که در غیاب تو
بر من بیدار می‌شود
ای بی‌گدار حادث
که از چهار سوی اندوه 
چنگ بر عزیمت گوشت می‌آوردی 
مگر نمی‌دانستی از احتمال ایستادن
 تا ناگهان قلب 
چند رگ فاصله بود؟
چند لخته در تصادم پستان و 
ارتفاع این دو سایه‌ تکان می‌خورد؟
چند پرنده از خاموشی شاخه‌ات می‌پرید؟
نمی‌دانستی مگر 
آسمان در حلقه‌ی چشمت به گودی می‌نشست؟
بگو‌ لبت چند خواهش؟
از آن‌همه دیوار 
چند پرواز؟
که پریده باشمت از ماه!
چند آسمان؟

خالی بمانم از حرف 
که ندانسته‌ام کجا رفته‌ای به زبان؟
پیچیده باشم در حالتت
چنان عطر پراکنده‌ای در بستر مرگ
از پوست، دریده باشمت
به سینه‌ی پرنده‌ای که مردنش از سطرها
بیرون زده است
نمی‌دانستی عجز من فراتر از حدود تو بود
نمی‌دانستی که تنم 
  اندوه صامتی داشت
و در قفای تو آرام می‌تپید

صوفیا آهنکوب

تک نگاری

شاعر پاره‌وقت نبودم

شاعر پاره‌وقت نبودم

قاسم آهنین‌جان

شجریان و شعر

شجریان و شعر

طاها افشین

شعرها

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری

مثلاً

مثلاً

عبدالعلی عظیمی

شاید

شاید

مهدی مهدوی

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

مهرگان علیدوست

ویدئو