شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم 
نمردم و دیدم:
 بهاری با سبز کمرنگ 
با چشمان دخترکی نایاب 
که به افراط
 به موهایم نقره می‌پاشید. 
نه به میهمانی رفتم
 و نه کسی به میهمانی‌ام آمد
 تنها زنی تنها 
از حوالی خیالم گذشت 
که از اعصاب به‌هم‌ریخته‌ی موهایش 
پیدا بود
 که حتی بهار هم 
حوصله‌اش را سر می‌برد.

ایرج کیا