شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را 
به تمامی فریاد شدم 
از تاریخ 
اسبانی بیاور چابک 
و سوارانی 
با یال و کوپال‌های رزم 
تا بگذرم خوفِ تنگه را 
زرد خندی زد 
مثل زهر در کامِ گندم 
در خواب سنگ خفته‌ای؟
قرن‌هاست 
نعلِ اسب‌ها شکسته 
و شیهه
 زخم‌هایی ورم کرده‌اند
در حنجره‌ی اسب 
به عمود بازو‌هایت بیندیش
و ضرب ضربِ زلزله‌ی گام‌هایت
بر گذرگاه
اشباحی 
که بر دیواره‌ی تنگه می‌رقصند 
ترسیمی سطحی 
از دوده‌ی فتیله‌های 
«پی‌سوز»اند...

هوشنگ رئوف

شعرها

اینم از روزگار ما گاوا 

اینم از روزگار ما گاوا 

لیلا ساتر

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد

تیمارستان

تیمارستان

ستار جانعلی‌­پور