در اینجا گرد آمدیم
که مربع برگردیم
حالا بلند شوید
و یکچهارم از خودتان را بغل کنید
زمان از گذشتههای دور بازگشته است
ما همه با هم
نبودیم و نیستیم
و میدانیم که مرگ سنگین است
سنگینتر از بزرگترین تختهسنگهای کوهستان
حالا در طوفان دوام میآوریم و نمیمیریم
حالا تو!
همان که در تاریکیِ پاییز ایستادهای
جلوتر بیا
و مرا به هزار زبان زندهی دنیا ببوس.