شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده
پرنده‌ای که کسی را در انتظار ندیده
نرفته است کسی سوی چشمه‌ای به امیدی
کسی صدا نشینده‌ست و چشمه سار ندیده
چه روزگار عجیبی‌ست، شکل واقعیت نیست
کسی شبیه چنین روز و روزگار ندیده
کسی پس از همه‌ی سال‌های صبر و قرارش
صدای پا نشنیده، رُخ سوار ندیده
نشسته برف زمستان، به شاخ و برگ درختان
کسی به عمر، چنین برف ماندگار ندیده
دلش گرفته نشسته به شاخه‌ای که شکسته
شکوفه‌ای نشکفته، گُلی بهار ندیده
شکارچی و شکارش، چقدر حوصله دارند
که هیچ بیشه، چنین بی‌سبب شکار ندیده
بهار و برف و شکار و گُل و شکوفه مثالند
به‌جای برف کسی غیر پنبه‌زار ندیده
در این میان تو درختی صبور باش و تناور
نه چوب خشک که غیر از طناب‌ِ دار ندیده
شبیه آینه باش آنچنان زلال که انگار
اگر به سهو شکسته، ولی غبار ندیده
بهار باش و زمستان، درخت باش و تبر نیز
که باغبان گُل سرخ بدون خار ندیده
گُلی دو بار نروییده است و عطر نداده
زوال هیچ گُلی را کسی دو بار ندیده.

هادی خور شاهیان

تک نگاری

احضار روح زبان در قامت کلمه

احضار روح زبان در قامت کلمه

محمدرضا عبادی صوفلو

نام دیگرِ عشق

نام دیگرِ عشق

مهدی شعبانی

شعرها

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

مظاهر شهامت

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

دست نگه دارید‌!

دست نگه دارید‌!

فرخنده حاجی زاده

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید