شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دو شعر از سیده تکتم حسینی


صدا شد صدایش نمِ صبحدم داشت
زنی که گلوگاهِ او زنگِ غم داشت
زنی کالبد‌یخْ زنی روحِ ‌آتش...
که در سینه‌اش کوره‌ی آه و دَم داشت
زنی بادشکل و زنی ریشه در خاک
که بر شاخه‌اش میوه‌ای از عَدم داشت
صدا شد صدا در دل دشت پیچید
صدا نی به نی در نفیرش اَلم داشت...
ـ چنین زن که در من به زاری نشسته
غروری بلند و غمی محتشم داشت
ندیمانِ چشمش پری‌زاده ‌مردم
که هر غمزه‌ی او هزاران خَدم داشت
زنی سِتر جان و  زنی پرکرشمه
که در قلبِ دلدادگانش حرم داشت
به جولان زنی رام و آمُخته، اما
میانِ دلش گله‌‌ای اسبِ رَم داشت...
کسی آمد از سمتِ کوهی مقدس
که در دست‌هایش دوات و قلم داشت
چه نَفسِ نفیسی، عجب خوشنویسی
که تحریرِ هر سطر او پیچ و خم داشت
 مرا ریخت بر کاغذِ ابر و بادش
مرا داد بر باد و چشمانِ نم داشت
شدم نقشِ دستِ چلیپا‌نویسش
که قلبِ هنرمندِ او عشق کم داشت
۲

جایی میانِ سنگ تا چشمه
مرزی میان شبهه و باور
در پیکرِ ویرانگر آتش
در جانِ بی بنیاد خاکستر

در لحظه‌های نابِ مهمانی
در عشوه‌ریزی‌های پنهانی
در پیچ‌و‌تاب پایکوبی‌ها
در روحِ انگشتان خنیاگر

در خشم گنگ بشکه‌ی باروت
در خون سرد سینه‌ی شاتوت
در کینه‌ی پنهان یک شلیک
در نبض یک مرغابیِ پر پر

در نیستی، در عشق، در هستی
در لحظه‌های خوب بدمستی
در گردش دستان یک ساقی
در خون دل در سینه‌ی ساغر

در بغض‌های تلخِ کوبنده
پنهان‌شده در پشت روبنده
در صفحه‌ی نشریه‌های مُد
در ویترین‌های لب معبر

از بی‌قراری‌های روح آزاد
در واژه‌های شعر فرخزاد
در شور عصیانی که می‌ریزد 
رقص قلم بر ساحت دفتر

در انتخاب خاک و تن بودن
هستی مقید شد به زن بودن
از آفریدن دست شست و بعد
رفت و خیالش جمع شد دیگر...

سیده تکتم حسینی

شعرها

دختر مو مشکی

دختر مو مشکی

شهریار کوراوند

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی

برهوت

برهوت

رضا محمودی‌حنارود

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

قاسم درویشی دوراهک