شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

1

چاشنی روزنه‌های تاریک یک‌شنبه
لب‌های غبارآلود عنکبوتی بود که
ترنم زندگی را
فالش می‌زد
ما چهره‌ی خویش را 
با رنگ‌های  خاکستری تزیین می‌کنیم
و یک‌شنبه
پایان جهان است
ناقوس‌ها 
وقتی از   تجزیه‌ی باکتری‌های  تن
 تن می‌زنند
صدا 
بوی مگسی را می‌دهد
که در شیب  سرد بال‌هایش
به رستگاری رسید!


2

و این خزان ناتمام
ایستاده در غروب سپیده‌دم
در قوس پلک‌های آبشار 
نه صفر  /  نه یک
تنها ردپایی از من
در تنگنای درّه‌ی نیستی
لغزان در یلدای گیسوان روسپیان
که بند ناف من است
می‌ترسم
که برگ‌های ریخته
برف را نبینند

غلامرضا نصراللهی

تک نگاری

ضد شعر

ضد شعر

هادی محیط

شعرها

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

 خواب تمام نمی‌شود

خواب تمام نمی‌شود

مهدی اکبری فر

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

ویدئو