شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 
آن‌قدر ماندم تا که افتادم 
تو هر چه را می‌خواستی گفتی 
من پای حرف تو دهان دادم 
وقتی که می‌دیدی مرا از من 
یک جسم زاید در نگاهت بود 
جسمی که در فکرت فرو می‌رفت 
ای کاش یک شب دلبخواهت بود 
ای کاش زیر بند انگشتت 
لمسی برای در زدن بودم 
حتی اگر قصدت گشودن بود 
قدر گذشتن یک بدن بودم 
می‌خواستم اندازه‌ام باشی 
تا کش نیاید رخت تنهاییم 
از خود بریدی تاروپودم را 
تا لخت باشد بخت تنهاییم 
انگار شخصی در تو گم می‌شد 
وقتی که فکرت سمت در می‌رفت 
پشت سرت هر بار می‌دیدم 
در من کسی از مرگ سر می‌رفت 
شل کرده بودی خانه را در خود 
تا منتظر باشم خرابی را 
باید به‌جای سنگ آغوشت 
تمرین کنم دیوار‌خوابی را 
حالا تمامت را بگیر از من 
تا مطمئن باشی به تن دادن 
از خود رها کن پس تمامم را
تا منتهی باشم به افتادن

معین صباغ‌مقدم

تک نگاری

شعرها

آن‌جا که بادِ تفرقه، سرکوب می‌شود

آن‌جا که بادِ تفرقه، سرکوب می‌شود

جعفر درویشان

کاج 

کاج 

ندا حاتمی

 من چندمین قربانیِ این نسل غمگینم؟

 من چندمین قربانیِ این نسل غمگینم؟

محمود صالحی‌فارسانی

تنهایی

تنهایی

محمود بهرامی