شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دو شعر از طیبه محی‌الدینی -۲-

دارد از راه می‌رسد برخیز، آینه رو‌به‌روی او بگذار
سر راهش حریر و ابریشم، اطلسی‌های تو‌به‌تو بگذار
دارد از راه می‌رسد برخیز، آب و جارو بزن غزل دم کن
تختِ چوبی بیاور و آن را روی ایوان رو‌به‌رو بگذار
یک طرف جام و سعدی و نرگس، یک طرف واژه‌واژه دلتنگی 
یک طرف نازبالشی گلدار، یک طرف ترمه و سبو بگذار
حسرت و بغض و غصه را بردار، گوشه‌ی دنج باغ پنهان کن
شاخه‌های سفید شب بو را، روی گلدان، کنار جو بگذار 
باز کن قفل آن قفس‌ها را، فنچ‌ها را رها کن و برگرد 
وسط حوض آبی کوچک، ماهی و ماه و سیب و قو بگذار 
تا که بی‌تاب‌تر کنی او را، آب‌ و رنگی بزن به چشمانت 
گوشه‌ی شال قهوه‌ای رنگت، تارهای ظریف مو بگذار
هی نینداز چین به ابروهات، هی دلت را نکن پریشان‌تر 
پای مهمان ویژه‌ی امشب، از دل و جانت آبرو بگذار 
دارد از راه می‌رسد بس کن، داری از اشتیاق می‌سوزی 
شاید این آخرین قرارت شد، پس نکن هی بگو مگو بگذار...
 

طیبه محی‌الدینی

تک نگاری

شعرها

خوشه‌چین

خوشه‌چین

م. مؤید

شانم داوەتە بەر خۆر و

شانم داوەتە بەر خۆر و

میلاد امان الهی

همه در این آینه حضور دارند

همه در این آینه حضور دارند

احمدرضا احمدی

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

عادل سالم