شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کوتاه بود مرثیه

کوتاه بود مرثیه،
با خطوطی معوج و پر‌تکرار،
از پس خیسیِ چکنده‌ای،
که در جلد شب،
نشسته در گودی گونه‌ای،
لال می‌سرود:
بگو چه کنم؟
با زخمی‌که فصل را نمی‌شناخت،
و شلیکی که در حدود تو،
از تنم گذر می‌کرد...
یا نعره‌ای چنان،
که نفهمم از من،
تنها چاله‌ای باشد،
که مرگ را از خود عبور می‌داد
_
یاد تو،
از گلوی من شروع می‌شد،
با خونی که بند نمی‌آمد...
و چشم‌هات،
آن دو بلوط آشنا...
که هنوز هم با یادت،
از گُرده‌ی آسمان،
دست‌هام ارغوانی شود،
بعد باز هم نفسم بالا بیاید،
گردنم را بلند کنم،
و باران بر شیار کوچکی از شب،
هنوز هم خواهد بارید...

احیاء کوشکی

شعرها

کاج 

کاج 

ندا حاتمی

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 

علیرضا کیانی

سرودِ طُرقه  که کور می‌شود

سرودِ طُرقه که کور می‌شود

میلاد کامیابیان

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی