شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عشق؛ یعنی بدوی تا برسی زود به هیچ

عشق؛ یعنی بدوی تا برسی زود به هیچ
بدوی تا برسی زود به مقصود؛ به هیچ
مژده دادند که مأیوس نباید گشتن
می‌رسد هر که در این راه نیاسود؛ به هیچ
«در ازل پرتوِ حُسنش ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و»* جز هیچ نیفزود به هیچ
کم‌ترین معجزه‌ی عشق همین نومیدی‌ست
ای خوشا هر که شود راضی و خشنود به هیچ
گفتم: آخر به کجا می‌رسد آدم با تو؟
عشق خندید به حال من و فرمود: به هیچ!!

* حافظ

یعقوب زارع ندیکی

تک نگاری

شعرها

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

بمب

بمب

بکتاش آبتین

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی