شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عشق؛ یعنی بدوی تا برسی زود به هیچ

عشق؛ یعنی بدوی تا برسی زود به هیچ
بدوی تا برسی زود به مقصود؛ به هیچ
مژده دادند که مأیوس نباید گشتن
می‌رسد هر که در این راه نیاسود؛ به هیچ
«در ازل پرتوِ حُسنش ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و»* جز هیچ نیفزود به هیچ
کم‌ترین معجزه‌ی عشق همین نومیدی‌ست
ای خوشا هر که شود راضی و خشنود به هیچ
گفتم: آخر به کجا می‌رسد آدم با تو؟
عشق خندید به حال من و فرمود: به هیچ!!

* حافظ

یعقوب زارع ندیکی

شعرها

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 

معین صباغ‌مقدم

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

گریه نکن بانو

گریه نکن بانو

بهمن مهرابی