شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عشق؛ یعنی بدوی تا برسی زود به هیچ

عشق؛ یعنی بدوی تا برسی زود به هیچ
بدوی تا برسی زود به مقصود؛ به هیچ
مژده دادند که مأیوس نباید گشتن
می‌رسد هر که در این راه نیاسود؛ به هیچ
«در ازل پرتوِ حُسنش ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و»* جز هیچ نیفزود به هیچ
کم‌ترین معجزه‌ی عشق همین نومیدی‌ست
ای خوشا هر که شود راضی و خشنود به هیچ
گفتم: آخر به کجا می‌رسد آدم با تو؟
عشق خندید به حال من و فرمود: به هیچ!!

* حافظ

یعقوب زارع ندیکی

تک نگاری

بلعیدن عطر وقت

بلعیدن عطر وقت

شهاب نادری مقدم

در من هزار آهوی تشنه

در من هزار آهوی تشنه

آنوشا نیک سرشت

شعرها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

این روزا ...

این روزا ...

سیمین چایچی

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی