شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

موبايل‌گردِ خواب‌زده‌

احتما‌‌لا
برای جان‌های لبپرِ گرسنگان بود
که از فاصله‌ی سيلی و سرخ
فوران کرده بود در اطرافِ «هاشمی» و
نشت کرده بود در اتاقم 
يا کنسرو جنازه‌های حلال شده
در کارگاه‌های رسمی
که متروی «توپخانه» قی کرد در چايم و
هم زدم
يا اصلاً چای ديروقتِ قيرين
يا شايد پريانِ رايگان صفحه‌ی بعد
يا هلهله‌ی سگ‌های «ممدشهرِ» ولگرد
که کمی پايين‌تر از اتاقم
گربه‌ای را برای شام قسمت کردند
يا مسيجی که از گودِ خالی نگرفتم و نفرستادم هيچ‌وقت
و در گودِ خالی پرت می‌شدم مدام و
می‌پريدم از خواب که نرده‌ را بگيرم
و نرده را هنوز نصب نکرده بودند
که شاخه را بگيرم
و شاخه را بريده بودند
يا شعله‌ی مردد موبايل
آبی بود
گاهی کبود 
می‌جوشيد در ظلماتِ بی‌جهتِ اتاق 
از صورتم
اين فست‌فودِ رنج و شرم و لذت
که زهدانِ چشم را پر می‌کرد
اندازه که شد:
پريانِ رايگان از آن زاده مي‌شوند
در گودِ خالی می‌خوابند
کنارم
اما من
احتمالا 
با مردمک‌هايی سياهچال
بالای سرشان چرخ مي‌زنم
محتضری فراز لاشخورانی غم‌زده.

کیانوش تنها

تک نگاری

شعرها

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

عطا ولدی

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور