از این فلات بلا بیهوا گذار نکن
به قصد صید نیا، خویش را شکار نکن
از این معامله با دست پر نخواهی رفت
به شوق سکهی نارایجم قمار نکن
دلشکستهی من جای ترکتاز تو نیست
به فتح قلعهی متروکه افتخار نکن
درخت بیثمر دل بریده از باغم
مرا بسوز ولیکن امیدوار نکن
سراب تشنهفریبم، طلسم بیگنجم
به آفتی که منم خویش را دچار نکن