شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دل که

دل که می‌گیرد
کاری نمی‌توان کرد
جز آن‌که بر صندلی بنشینیم و 
خیره گوش بسپاریم
به صداهایی که از جایی دور
جایی آن پشت و پسله‌ها می‌آیند
می‌آیند و می‌نشسینند و خیره می‌شوند
به این یکی
که نشسته بر صندلی و...
دل که می‌گیرد
می‌گیرد دل
دل
که
می
گی
ر
د

کامران بزرگ‌نیا

شعرها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

من بغض یک عروسک تنهایم

من بغض یک عروسک تنهایم

سیده تکتم حسینی