شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دل که

دل که می‌گیرد
کاری نمی‌توان کرد
جز آن‌که بر صندلی بنشینیم و 
خیره گوش بسپاریم
به صداهایی که از جایی دور
جایی آن پشت و پسله‌ها می‌آیند
می‌آیند و می‌نشسینند و خیره می‌شوند
به این یکی
که نشسته بر صندلی و...
دل که می‌گیرد
می‌گیرد دل
دل
که
می
گی
ر
د

کامران بزرگ‌نیا

شعرها

تاریکی اشاره می کند: «تو»

تاریکی اشاره می کند: «تو»

نادره جلادت

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد