شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دل که

دل که می‌گیرد
کاری نمی‌توان کرد
جز آن‌که بر صندلی بنشینیم و 
خیره گوش بسپاریم
به صداهایی که از جایی دور
جایی آن پشت و پسله‌ها می‌آیند
می‌آیند و می‌نشسینند و خیره می‌شوند
به این یکی
که نشسته بر صندلی و...
دل که می‌گیرد
می‌گیرد دل
دل
که
می
گی
ر
د

کامران بزرگ‌نیا

تک نگاری

شعرها

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید