شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رِکوئیم برای آسیه پناهی

...
رِکوئیم برای آسیه پناهی

رُخ گشود دوزخ در رُخِ روح
سر رسید اخگرِ سرد در حریرِ کبود.
رخ گشود دوزخ
هولناک از شبانه‌ی فرعون
و رگ به دستِ فَصاد بدْ رگ افتاد
سهل است اگر که تریاق افاعی اِفاقه نکرد

سهل است اگر در کلماتی مرده با زبانه‌ی وحشت
 روزم در تونلی از دهان دوزخ می‌گذرد

سهل است اگر که سرآسیمه‌ام آسیه،  سرآسیمه
سرآسیمه‌ از پُتکِ کوبان
بر حُزنِ رسوب‌کرده در استخوانِ کتف
سرآسیمه‌ام و دیوار رَج‌به‌رَج بر آستانِ تو می‌خَمد
سرآسیمه‌ام آسیه در بی‌پناهی این سقف
که شانه‌اش برای گریستن
چون دهانه‌ی گور کوتاه است.
رُخ گشود روحِ تو در رُخِ صبح
سهل است اگر که گردونه‌ی مرگ، 
تنها پناه تو باشد از جبروتِ جبر
سهل است اگر جنازه‌ات کبود،
آسوده خفته بر مرمرِ سپید.

مُرغ مفرغ

پرگرفته مُرغِ مفرغ
به انحنای چراغ
به پیشباز
خیزِ شعله‌ی خاموش
خوابگردِ بال‌هاش
باژگونه چون تعبیر

پرگشوده مرغِ مفرغ
به کاوشِ آواش

بهمن ساکی

تک نگاری

شعرها

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

پیشواز

پیشواز

محمد رضا روزبه