از مردهای شهر جَنم را گرفتهاید
حتی به زور دستِ زنم را گرفتهاید
وقتی که روز و شب دهنم را گرفتهاید
فریادِ من به گوشِ خیابان نمیرسد
باغم ولی به لطف شما هرزهرو شدم
گفتم ولی به زور شما یاوهگو شدم
هی زخم خوردم و شتری کینهجو شدم
زورم ولی به تیغ شتربان نمیرسد
یک گوشه از تمامِ جهان سهم ما شدهست
در خانهای که روی جسدها بنا شدهست
در خانهای که هر کس و ناکس خدا شدهست
چیزی به غیر ترس، به انسان نمیرسد
این بار هم به نامِ من اما به کامتان
این تکه خاک و خانهی غصبی حرامتان
باید نوشت تا ابد از ننگِ نامتان
این قصهی دراز به پایان نمیرسد