شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در تدفینِ فرنگان

و اینک، یقه‌های کیپ‌بسته خبر از تنگیِ تابوت می‌دهند
و هم در این روز است که دهانِ زمین را به‌دقت گِل می‌گیرند گورکنان:
«این مُرده دیگر به رؤیاهاتان باز نخواهد گشت.»
میانِ دو شمعِ معذب و گلوی سوخته‌ی هوا
به چشم‌هایش می‌نگرم
به اخمِ زنانه‌ی مرگ
در قابی که مهابتِ یک عمر را خلاصه می‌کند، 
و مهابتِ این دو واژه را: 
«یک عمر.»
از گردنِ زنان می‌شود فهمید هیچ باردار شده‌اند یا نه
(پیش‌تر گفته بودم این را؟)
حال چنگکِ سه‌شاخِ ملک‌الموت را به عکاس‌باشی بدهید
تا جان‌ها را از کادر غربال کند
و عمرِ آدمی را، با هر چه خاطره،
به‌چشم‌برهم‌زدنی، از سوراخِ تنگِ فلاش بگذراند.

با این دست‌هاست، همین دو دستِ چلیپا
که سنگی در خاک خواهم نشاند
و رگ‌های جوانم پایَش خون خواهند داد
تا جاوید در ارتعاش بماند
فرازِ گرمخانه‌ی کرم‌ها و عنکبوت
أُوْهَنَ البُیُوت.

میلاد کامیابیان

تک نگاری

شعرها

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری

ویدئو