شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هنوز باران مى‌بارد بر آسمان شهر

هنوز باران مى‌بارد بر آسمان شهر
چراغ‌هايى شيشه‌اى هستند در دنيا
كه شيشه‌ى آن را
ما با حوله‌هاى كهنه
تميز مى‌كنيم هر روز، دم غروب
و كبريتى هست
كه بوى گوگرد سوخته مى‌دهد
و سينه‌ى من مى‌سوزد
وقتى چراغِ لامپا را روشن مى‌كنم
سايه‌ها روى ديوار ظاهر مى‌شوند
سايه‌ى تو اما از دنيا گريخته است.
 

محمدباقر کلاهی اهری

تک نگاری

طنز ترکیبی

طنز ترکیبی

آرش نصرت‌اللهی

شعرها

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

تو زیبایی

تو زیبایی

سکینه نودهی

شانم داوەتە بەر خۆر و

شانم داوەتە بەر خۆر و

میلاد امان الهی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس