شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نگاه متمایز

...

به من مانند رُخ کدام نگاه متمایز می‌نگری 
که سرتاسرم     بهانه‌های مکرر آب می‌شود 
مشرف به آفرینش انار و فرشته‌ای با بال‌های شکسته 
که در کبوتری 
به خواب رفته و 
شکل یک طفل زخمی
با انگشت‌های سبز و چشم‌های ارغوانی دارد 
لبی شدیدن سرخ
که در یک نقاشی تند از خاک‌های سرگردان 
متراکمم می‌کند و از حفره‌های گرم زمستان می‌ریزد 
و رد محوی از هوا از خواب‌های امروز می‌شود 
که با سیاه       معنای نزدیکی با شقایق 
و اسکلت‌های شیرین 
و روشنی دارد        که در ذکرهایم       بسیار تشنه‌اند  
در من 
دلبسته‌ی جنون و بوسه‌ی بادبادک‌ها چرا 
انگشتری که در سینه‌ام گریان بود 
هنوز از جادوی اطلسی‌ها 
و گام‌های زن     
 انتظار خون       و تداوم اشک از عددهای معصوم دارد 
زیرا مرگ تبعید به پرنده‌ای شد که تعبیر ماسه‌ها
و تعبیر جغرافیای مُنفجرم در گیاه گمشده‌ای‌ست که بوسه‌ها را 
از اصل می‌گشاید برای طفلی که 
وقتی     از دست‌های گُل افتاد
گُل را پژمرد 
اما مُعطر کرد

میثم ریاحی

تک نگاری

خانه بر آب

خانه بر آب

یدالله شهرجو

شعرها

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

 ساکن یک جهان آواره

ساکن یک جهان آواره

فاطمه شمس