«شاهین یک» علاوه بر اینکه اولین «شاهین» است، در واقع مانیفیست شعری و خلاصهای از تئوری دکتر تندر کیا را در دل خود دارد که بعداً در «شاهین»های دیگر به تفصیل دربارهی آن قلمفرسایی شده و بسط پیدا کرده است. این شعر هم بهلحاظ ساختار و شکلگیری خود شعرِ شاهین آغازگاه کار اوست، هم بهدلیل بیان عقاید و نظرات شعری. بنابراین در «شاهین یک» ما با دو بخش روبهروییم: شعر و تئوری شعر.
در بخش اول تندر کیا میگوید، در سال ۱۹۳۹، از دانشکدهی حقوق پاریس دکترا گرفته است.
میگوید: «پس از نگارش تیسفون ـ اولین کتاب تندر که فکر میکنم نمایشنامه باشد ـ به فرانسه رفتم و هفت سال مقیم آنجا بودم.» نوشته: «بعد از دو هفته دوری از ایران و در شهر لیون منظومهای صدوپنجاهبیتی به یاد ایران سرودم: هلا خاک ایران، هلا پاک مام/سلام ای وطن، با تو هستم سلام.»
و بعد متذکر میشود که این آخرین جرقه بود که در اصطکاک با دنیای تازه از قلم قدیم من پرید. و بهزودی زندگانی نو سراپایم را فراگرفت. یعنی چه بهلحاظ سبک و سیاق زندگی و چه بهلحاظ فکری از دنیای سنتی ایرانی فاصله میگیرد.
او مینویسد: «راستی ژرف احساس میکردم که دیگر از شعر فارسی بهکلی اشباع شدهام. بعد به خودم فرمان دادم، یا بهتر یا هیچ.
دو سالی گذشت. کمکم دریافتم نفس پیوسته در تکامل سایهای میاندازد که این مژدهی سبک تازهایست؛ سایه، روشن گردید. در آغاز سال ۱۳۱۷ شالودهی اولین شاهین ریخته شد.»
و ادامه میدهد: «روز بیستوهشتم فروردین۱۳۱۸ در تهران بودم. ماهی گذشت. باید هر چه زودتر شاهینی ساخت و از نگار به کردار آمد. هفت سال بود یک بیت فارسی هم نخوانده بودم. هفت سالی بود که جز چندباری فارسی نشنیده بودم. مبادا یادم رفته باشد! یادم نرفته بود. نمونهای از شاهین ساخته شد. و بدینگونه شعر «شاهین» و فکر شاهین در وجود میآید و ساخته میشود.
بعد از ارائهی توضیحات تندر دربارهی سرگذشت و زندگی شاعر و چگونگی شکلگیری و ساختهشدن «شاهین». «شاهین یک» با قطعهای دیگر ادامه پیدا میکند. این قطعه با «نام خدا» در وسط صفحه و عنوان «به نام شما خداوندان زبان فارسی» که وسطچین شده، در واقع ستایشنامهی کوتاهی است به پاس شما! آی فروزندگان نژاد ایرانی. این قطعات بعدها به نام «فروزه» به وفور در «شاهین»های دیگر ارائه میشود.
بعد میرسیم به تئوری یا در واقع اساس نظری شکلگیری و ساختمان «شاهین». تندر میگوید: «شاهین دو» عنصر دارد؛ منفی و مثبت.
عنصر منفی نقصهای ادبیات کلاسیک فارسی است. عنصر مثبت دو مرحله دارد. مرحلهی نگار و مرحلهی کردار.
در واقع عنصر منفی انگشت میگذارد بر نقصها و ناتواناییهای شعر قدیم فارسی در مواجهه با دنیای جدید. این نقصان عنصر منفی شعر فارسی است. عنصر مثبت یا مرحلهی نگار و کردار به ساختمان و اصول فنی خود نگارش شاهینها اختصاص دارد.
نگار چیست؟ کردار کدام است؟
مرحلهی نگار در واقع دربارهی ضرورت بازاندیشی و ساختارشکنی «موزیک سخن» یا به عبارتی رهایی فرم و زبان شعر است. از آنجا که تندر معتقد است که «معنی جان لفظ است و لفظ نمایندهی معنیست»؛ لفظ باید هر چه بیشتر پیرو، ساخت و آیینهی معنی باشد. ناگفته پیداست که مراد تندر از لفظ همان زبان (شعر) است، چرا که در سطرهای بعدی او خواستار آزادی لفظ از هر گونه قید میشود و مینویسد که هر گونه قید لفظی را باید درهمشکست. و مینویسد که شاهینساز از هر گونه بندی آزاد، کاملاً آزاد است، حتی از قید قافیه.
کردار چیست؟
مرحلهی کردار بهنوعی بیان ژانر است. توضیح ساختمان «شاهین».
او مینویسد: نظم و نثر دو گونه سخن است و دو قطب. اما میانهی این دو برزخ است. تندر این برزخ را «نَثم» نام مینهد. اما شاهین نه نظم است، نه نَثم است و نه نثر؛ زیرا که هم نظم است و هم نثر است و هم نَثم. پس «شاهین» چیست؟ شاهین «آهنگین» است و شاهینساز «آهنگینگو»یی است که از خشکترین نظمها رهسپار، از نثم گذشته، به نرمترین نثر میرسد. پس از نظر تندر کیا کار شاعر در واقع کار آهنگساز است. کسی که به زبان آهنگ و ریتم و حرکت میدهد. این ارجاع مستقیم به موسیقی جدای از تغییر ماهیت کلام تبعات دیگری نیز به شعر تندر میدهد که از نظر من مهمترین پذیرش ساختار ارکسترال شعر است.
اکنون میرسیم به خود شعر «شاهین یک». این شعر به گفتهی خود تندر نخستین «شاهین» در زبان فارسی است. «اکنون نخستین «شاهین» را در زبان فارسی نیندازند. ولی لازم است بدانیم که فقط نمونهای است از بازیهای بیشماری که با هزارویک نیرنگ در بساط بیکنار و آزاد «شاهین» میتوان سرود...» در این گفتهها توجه من بهسمت چند واژه بیشتر جلب میشود. اول «میندازم» بهجای گفتن یا سرودن یا نوشتن. انداختن یا درانداختن بازکردن و ساختن چیزی به کل تازه است. دوم بازی و نیرنگ و بساط و بیکنار و آزاد است. بهصراحت در این واژهها نوعی رمزگشایی از چگونگی ساخت و تکوین و فکر «شاهین» هست. بعد خواهیم دید که اساس «شاهین»ها بر فرمی بازیگون حرکت میکند که خود را به هیچیک از اصول پذیرفتهشده و قاعدهمند شعر فارسی پایبند نمیبیند. در واقع «شاهین» نوعی بساط بیکنار و بیمرز و آزاد است. همانگونه که خواهیم دید، «شاهین» شعری پلیفونیک و چندصداییست و حتی میشود گفت چندساحتی. از نثر و نظم و نَثم تا گفتار تئوریک و نقاشی و عکس و کولاژ و...
همانگونه که قبلاً گفتیم: تمام تم «شاهین» بر محوریت «آهنگین» در حرکت است. در واقع شاهین به گفتهی تندر همان «آهنگین» است و شاعر «آهنگینگو». ساختار کولاژگونهی شعر از این محتوا بنیاد میگیرد. همین محتوای آهنگینگویی. اینجا جدای از اینکه اصولاً تأثیرپذیری «شاهین» از ساختارهای موسیقیایی شبیه سمفونی و... آنچه برای خود من عیان است ذهن «ددیم درامی» خود تندر است که اساساً توجه او را به چنین مسیرهای جلب کرده است. تندر بهذات آدمی ریتمیک است و شاهینها بهراستی امکانی برای تجلی و نموداری این ذهن ریتمیک و صدادار. در شاهینها تلاش مشخصی میبینیم جهت شنیدن صداها و زنگ واژههایی که صدای درونی آنها قبل از این نشنیده، مانده بود:
«های هیهات هان، هوهو، توفان هوهوهیاهوهوهوکه چه اهتزاز و غوغایی دارد وزیدن. بور بوز، پریدن، بپربپر، که راستی زیباست پریدن. همه را زیر خود و خود بفراز، همه دیدن و هوهو هیاهو زهی، زهی پرواز! هی هی بفراز. بزن بزن پروبالی، چابک و نیک، تیک تیک، تیک و تاک مرحباک که چه چالاکی تو به به...
«شاهین یک» را نباید خیلی با منطق تطور شعر فارسی در سنجه آورد. این شعر پر از امکانات و پیشنهادهای جالبی بوده که در طول تاریخ ادبی معاصر مورد غفلت قرار گرفته است.
عنوان «شاهین یک» این است:
«من که گذشتم ز عشق.»
نکتهی مهم در همان ابتدا این است که شعر وسطچین است. از نظر من نکتهی مهمیست. نوعی اشارهی مضاعف به خود ساختار و نوآوری شعر در این چینش است.
من که گذشتم ز عشق
آه، سوختم آه. ای خدا... هستی کمک ـ کو آب! آب؟
آه زین بیابان. یا آب ده یا تاب تا.
بیچاره من، دیگر مپو
گردون تفو...
و تا آخر...
این شعر در حدود هفت صفحه است و در پایان تندر مینویسد: چه خوب میشد، اگر از «پره»های این «شاهین» موزیکی ساخته میشد.
حال علاوه بر توجه به ساختار موزیکال این شعر باید دوباره به داخلکردن نثر، طنز، لحن و... به درون شعر فکر کرد. تندر از ابتدا ذهنی ساختارمند داشته، شمارهبندی این کتاب مبنای شمارهبندی کتابهای دیگر تندر کیا میشود و در واقع «شاهین یک» همینجور در هزاران صفحه ادامه پیدا میکند. این شعر در یکم شهریور ۱۳۱۸ نوشته شده و کتاب نهیب جنبش ادبی شاهین در آبان ۱۳۱۸ به چاپ رسیده است. «شاهین» در همان برگ ابتدایی به دکتر ولی نصر تقدیم شده است.
در پایان دوباره متذکر میشوم که شعر «شاهین»، نهیب جنبش ادبی است؛ نوعی مانیفست نوگرایی و رهایی. این اشعار بیگمان از منظر تاریخ ادبی و ارزشگذاریهای معنوی سرایش چیز چندانی برای ارائه ندارد. اما این شعر گویی حرکت عظیم بهمنی ویرانگر درون اتاقی بوده. این کتابها برای سالیان سال ناخوانده مانده بوده است. هیچ تأثیر مهمی بر جا نگذاشته و هیچ توجه خاصی برنینگیخته، مگر طنز و تمسخر و هجو. اما به نظر من این کتاب و اساساً سِری کتابهای شاهین پر است از امکان. امکانهایی برای رهایی و امکانهایی برای بعدهای دیگر گرفتن و چندسویگی. ما و جریان شعر فارسی اما هیچوقت نخواستیم از این امکانات بهره ببریم. و چشمانمان را بستیم و شروع کردیم به تمسخر. در هر حال، «شاهین» با واردکردن طراحی، نقاشی، عکس، خط، ترانه، نثر، هجو، طنز، نظریه و... در زیر یک عنوان و تحت پرچم شعری بلند به نام «شاهین» چیزی یکسره متفاوت و تازه را رقم زد.
چیزی بهذات ضد شعر. و این همان نکتهای بود که بود و خود تندر کیا هم احتمالاً خوب میدانست که این نوشتهها اساساً نه شعر که ضدشعر هستند.