شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بهار بعدِ زمستان

و دشت‌ها که پریشان
درخت‌ها همه عریان
نشسته‌اند به شوقِ
بهار بعدِ زمستان

نشسته‌اند که شاید
سوارِ ابر بیاید 
به این کویر ببارد
که سوخت از غمِ هجران

سؤال می‌کند از خود
درختِ غم‌زده هر‌آن
هم از سؤال لبالب
هم از جواب گریزان

چه می‌شود که دوباره
کویرِ غرقِ ستاره
بدل شود به گلستان
در این تراکمِ نسیان ـ
که باغ برده ز خاطر 
که سبز بوده همیشه
و رفته از سرِ گل‌ها
نَمِ نوازشِ باران

و باغبان که نشسته،
کنارِ پنجره گریان
به فکرِ دار و درختش
چُپُق به دست و پریشان

سؤال می‌کند از خود
ولی شبیه درختان
هم از سؤال لبالب
هم از جواب گریزان

در این تسلسلِ باطل
بگو که بعدِ بهاری،
که پیشِ روست، چه داری
بجز صدای زمستان؟
 

علی صادقی

شعرها

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان

آزادی و تو

آزادی و تو

بیژن الهی