شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال
بی‌خوابی‌ات را تنم کن!

پنجره‌ای شکسته
در تماس زمستان‌های دورم
 سنگینی‌ات
نرم بر من خواهد نشست.

بی خورشید
بی خورشید 
لحظه‌ها روشن‌تر خواهند خندید
اگر عقربه‌ها
یک دقیقه بیش‌تر 
چشم‌هایشان را ببندند.

می‌دانم
می‌دانم که کفش‌های تو
با خاطرات مشترک بی‌شمار
پشت در آرامند
آرامند
و آماده‌اند.

با این‌ حال
مرا به میهمانی ببر!
مرا که پلک پیرهنم می‌پرد مدام.

مهتاب موسوی

شعرها

من شبیه نیستم

من شبیه نیستم

مریم یوسفی

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

بر پیراهن بیمارستان

بر پیراهن بیمارستان

فرخنده حاجی زاده

كازابلانكا‌(2)

كازابلانكا‌(2)

محمود بهرامی