شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال
بی‌خوابی‌ات را تنم کن!

پنجره‌ای شکسته
در تماس زمستان‌های دورم
 سنگینی‌ات
نرم بر من خواهد نشست.

بی خورشید
بی خورشید 
لحظه‌ها روشن‌تر خواهند خندید
اگر عقربه‌ها
یک دقیقه بیش‌تر 
چشم‌هایشان را ببندند.

می‌دانم
می‌دانم که کفش‌های تو
با خاطرات مشترک بی‌شمار
پشت در آرامند
آرامند
و آماده‌اند.

با این‌ حال
مرا به میهمانی ببر!
مرا که پلک پیرهنم می‌پرد مدام.

مهتاب موسوی

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

در  ستایش جدیت نظری

در ستایش جدیت نظری

علی مسعودی‌نیا

شعرها

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

حامد ابراهیم پور

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

عادل سالم

چهارراهِ نظر...

چهارراهِ نظر...

مجتبی دهقان