در من چریکیست
فداییِ خلقِ کلمات
هر روز
از دندهی چپ بلند میشود
هفتتیرش را به قلم می بندد
با قرص سیانوری پنهان
در جیبهای کلماتش
از خانهی مخفی حروف بیرون میزند
ساختمان روزمرگی را بمبگذاری میکند
و شبها
در گهوارهی سرخ شعرهایش
خوابهای بیطبقه میبیند
در من چریکیست
که قرارش با تاریخ سوخته بود
و سیانور
و سیاهکل
و سبیل
از بناگوش شعرهایش در رفتهاند.