شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فقط همین مانده بود که درخت بشوم

...

فقط همین مانده بود که درخت بشوم
وطنم را به دوش بکشم
در کوچ دایمی کلروفیل
از آوندهایم بالا بیاورم
و بخوابانمش
در گهواره‌ی لوچ تاریخ
و تاریک بشویم با هم 
در باریکای زخم‌های خون ریز تنم
آه ای وطنم!
چه هق‌هقی
چه مویه‌ای
در شیره‌ها که خوراندی در شیرخوارگی‌ام!
حالا هم نفرین کردی که بریزد برگ‌های تنم
تا سعی کنی تاسی وجودم را ببری 
به ترکمن‌چای همیشه‌ی غرورت؟
آن همه خون‌نامه‌ها را 
از لکنت
از الکن
از لسان این همه حضور حاضر غایب
چه حاصل؟
گفته بودی 
دیگر همین مانده که خستو شوی.
دیدی که خستو شده‌ام کلی
خستوی اجباری
از جبر جبارهای زمانه
حالا تو برو 
خوابت خوش!
ما که به جا ماندگانیم
در تور عنکبوت تاریخ.
 

محمد مفتاحی

تک نگاری

آن کُنجِ تنهای تنهایی

آن کُنجِ تنهای تنهایی

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی