...
من قویترم از آنچه فکر میکنید
قهر در مرام قلب من دوساعتهست
عمر کینهها و عطسههای من یکیست
هر کسی مرا به رسم خود رفیق میشود
به نور دین خود دعای خیر میکند
به لهجهی خودش سلام و بوسه را
جواب میدهد
هر سلام و هر دعای تازه سایهی خداست
قد تو به هر چه که نمیرسد
عشقِ بی مضایقه
چارپایهی خداست
گریه کردهام هزاربار من میان جمع صحنههای دلخراش فیلم را
رقص کردهام چقدر بیشتر و بیشتر با ترانهها و عاشقانهها
من هزار دسته گل خریدهام
روزهای ممتد تولدم برای حضرت خودم
من قویترم از آنچه فکر میکنید
چون هنوز پول میدهم
برای روزنامه و سکوت
با خودم به سینما به کافه به درون خویش میروم
به خودم نامه مینویسم از هفت سال بعد
میگذارمش درون بطری شراب
میسپارمش به گیسوی صبور آب
شعرهای من برای آینه ستودنیست
آفتاب هم شبیه فکر من بهروز نیست
اهل هدیههای عاشقانهام
به گل
به کودکان کار
به غریبی بهار
در فراق ابرهای بیقرار
میروم به هر دیار
هم تبار میشوم
با تمام چشمها و چشمههایشان
من قویترم از آنچه فکر میکنید
بارهای بار
پا روی غرور خود گذاشتم ولی به روی مور نه
پوزش مرا هزار بار
مردمان دهکده شنیدهاند
من از آن قبیله نیستم که روز اشتباه نیز
حرف مرد را یکی شمردهاند
من قویترم از آنچه فکر میکنید
روی شانههای من حیاط خلوتیست که رفیق گریه میکند در آن
کودکان سوار اسب میشوند
آشیانهی کبوتران شدهست
بیگمان روی شانههای من
منت نگاه دلبرم کشیدنیست.
من قویترم از آنچه فکر میکنید
در نمازخانهی قدیمیام
کانت و هایدگر نشستهاند
پیش شمس و بایزید
لحظهی اذان گیسوان لیلی آمده
از زلال چشم روشنی چقدر
نوعروسها وضو گرفتهاند و سرو
باز هم امام این جماعت همیشگیست
قلب و واژه و نسیم و آهوان مست
هر طرف
صف به صف
دف به دف
لحظهی نیایش و شعف
ما قویتریم از آنچه فکر میکنند
ما قویتریم از آنچه فکر میکنیم