شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نهاده بر دلِمان داغ بی‌شماران را

نهاده بر دلِمان داغ بی‌شماران را
همان‌که بدرقه می‌کرد سوگواران را
بیا و ای وطن خسته آستین بتکان
مگر که بازشناسی ز یار ماران را
هزار زخم عمیق است بر تنت مادر
به خون نگاشته‌ای شعر بردباران را
نه یار محرم و فرزند قدردانی که
به شانه‌اش ببری بغض روزگاران را
گذشت فرصت اسفند و باز دی آمد
دریغ و درد که گم‌کرده‌ای بهاران را
چگونه از غم تو سر به کوه نگذارم
که بُرده چشم تَرم آبروی باران را
بپوش رخت عزا و بیار ساز عزا
بزن که گریه کنم بی کسی ایران را
 

شیوا فضل‌علی

تک نگاری

شعرها

تبانی

تبانی

رویا الفتی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

تمنا مهرزاد