شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به اعتقاد زمستان، بهار یعنی مرگ

به اعتقاد زمستان، بهار یعنی مرگ
سپیده در نظرِ شام تار یعنی مرگ
همیشه خواهش مرداب از کویر این است:
«به رودخانه بفهمان قرار یعنی مرگ!»
شبیه ماهی تنگی شدم که فهمیده
از این اتاق بلوری فرار یعنی مرگ
کسی به‌جز دل بی‌طاقتم چه می‌داند
که لحظه‌لحظه‌ی این انتظار یعنی مرگ؟!
نخواستم که به هر قیمتی بمانی، نه!
برای آهوی وحشی حصار یعنی مرگ
بساط مرگ ردیف است بعد رفتن تو
شب جدایی و ریل و قطار یعنی مرگ

شیوا فضل‌علی

شعرها

من شبیه نیستم

من شبیه نیستم

مریم یوسفی

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

فرزین منصوری

كازابلانكا‌(2)

كازابلانكا‌(2)

محمود بهرامی