شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سکوت خیره‌ی روحی درون مقبره‌ام
و شهر پنجره‌های بدون منظره‌ام
...

رسیده وقت آن در من بجوشد زمزمی دیگر
و یا از نسل داوودی بروید مریمی دیگر
سرآمد...

آغوش او قوهای خود را می‌فروشد
چشمانش آهوهای خود را می‌فروشد
کوری* تمام...

وقتی که «می‌فهمی»، ولی چیزی نمی‌دانی
دیگر نداری چاره‌ای جز...

شعرها

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

این کشکرت‌های اخبار

این کشکرت‌های اخبار

حامد پورشعبان