شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سکوت خیره‌ی روحی درون مقبره‌ام
و شهر پنجره‌های بدون منظره‌ام
...

رسیده وقت آن در من بجوشد زمزمی دیگر
و یا از نسل داوودی بروید مریمی دیگر
سرآمد...

آغوش او قوهای خود را می‌فروشد
چشمانش آهوهای خود را می‌فروشد
کوری* تمام...

وقتی که «می‌فهمی»، ولی چیزی نمی‌دانی
دیگر نداری چاره‌ای جز...

تک نگاری

شعرها

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

قاسم درویشی دوراهک

گریه نکن بانو

گریه نکن بانو

بهمن مهرابی

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

مثلاً

مثلاً

عبدالعلی عظیمی