شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آتش پریده بود از چشمم

آتش پریده بود از چشمم
افتاده بود روی دامنم
که در آن چهارمتری بی‌روزن
به تاریکی گره خورده بود
گفتم «از این جا تا به شوشتر، هَمَش خون کبوتر»
و بازجو  جواب دیگری می‌خواست:
ازچه کسی فرمان می‌گرفتی؟
از یوحنای زرین دهان که از ملازمان خورشید است.
آتش پرید از دهانم
و تاریکی زیر دامنم با تاریکی  روی دامنم در مسابقت افتاد.
فقط درهای آسمان باز بود
و من چهار عنصر گریزان بودم از یک‌دیگر
که در چهار جهت می‌گریختند
و باد سیاهی که می‌وزید مدام می‌پر‌سید:
از چه کسی فرمان می‌گرفتی؟
 

زهرا حیدری

تک نگاری

شعرها

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی

زیر سایه‌ی یک درخت

زیر سایه‌ی یک درخت

محمدباقر کلاهی اهری

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی