شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آتش پریده بود از چشمم

آتش پریده بود از چشمم
افتاده بود روی دامنم
که در آن چهارمتری بی‌روزن
به تاریکی گره خورده بود
گفتم «از این جا تا به شوشتر، هَمَش خون کبوتر»
و بازجو  جواب دیگری می‌خواست:
ازچه کسی فرمان می‌گرفتی؟
از یوحنای زرین دهان که از ملازمان خورشید است.
آتش پرید از دهانم
و تاریکی زیر دامنم با تاریکی  روی دامنم در مسابقت افتاد.
فقط درهای آسمان باز بود
و من چهار عنصر گریزان بودم از یک‌دیگر
که در چهار جهت می‌گریختند
و باد سیاهی که می‌وزید مدام می‌پر‌سید:
از چه کسی فرمان می‌گرفتی؟
 

زهرا حیدری

شعرها

با جامی برکف 

با جامی برکف 

غلامحسین چهکندی‌نژاد

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

جلیل الیاسی