شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پس غول آهنی

پس
غول آهنی
که به دریا بود و هوا بود
ژنبار ِ آخر ِ دیارالبشر
به کویری برد
کبریت و کود هیمه برافروخت
و بر زهر خاکستر
گریست چندان
که بنات النعش
درهای درک گشودند و
خداوند
تخمه به آغوش بر گرفت.

محمود طراوت روی

شعرها

تنهایی

تنهایی

محمود بهرامی

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی

اثمر ابراهیمی

هیچ مدرکی دال بر اینکه درک شوم، نیست.

هیچ مدرکی دال بر اینکه درک شوم، نیست.

جمال‌الدین بزن