شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زن

زن
تو را به خوردن چای دعوت می‌کند
به فراموشی.
در انقلاب‌ها
تعیین تکلیف می‌کند
گاهی
معشوقه است
و گاهی پشت میکروفون‌ها
یک مبارز.
زن می‌داند و بی‌گدار به آب  نمی‌زند.
از روزنه‌های تنت
به قلبت می‌خزد
با طعم خون و نعنا.

نرگس برهمند

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

بشمارها

بشمارها

محمد اشور

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

حامد ابراهیم پور

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده