شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نام مرا ببر، که بگویم فدای تو
من را خطاب کن که تو را جان صدا کنم
مریم؛ زمین بکر...

...

باران که شور شور ببارد به پهنه‌ای
انگشت درمی‌آورم و...

برای ۳۳سالگی

بسیار خوب کردم و...

بادی که جای شاخه فقط شاخ می‌شکست
مردی که دست روی سر غول می‌کشید
دلواپس...

به سستی درون خودش پشت کرده تا
به صبر در برابر من رو بیاورد
...

آنقدر دور باش که از دوریت
نزدیک‌های فت و فراوانی
در معرض محال‌شدن...

از من آغاز می‌کنم که زمین
از من آغاز شد به دور زدن
من که در بند تو محاصره...

در اوج بود از اوّل که آفتابی شد
نخست بود وستاره گرفت... سوسو شد
و سیب بود که از...

تک نگاری

شعرها

سه شعر برای گرگ و ماه

سه شعر برای گرگ و ماه

محمود بهرامی

کولی

کولی

مهشید رستمی

سطور بی تعبیر

سطور بی تعبیر

مهشید رستمی

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود