شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مثل هر روز می‌روم جنگ،

...

مثل هر روز می‌روم جنگ،  تازه با دشمنان فرضی تو
دائما فکر می‌کنم که کسی، روی خط و خطوط مرزی تو...
بعد تکرار هر شب و هرروز، بگذارم کنار یادت را؟
یک مترسک چگونه درک کند معنی سخت خرق عادت را؟
هدف حرف‌های ریز و درشت، مثل قصه شنیدنی شده‌ای
به سر بودنت چه آمده است؟ فقط از دور دیدنی شده‌ای
خواب دیدم هجوم دست کسی، به سر شاخه‌ها تبر می‌زد
همه باغ سوت و کور ولی، در نگاهم کلاغ پر می‌زد
خرمن زرد گندمت را که، دسته دزد بادها بردند
سرزمین‌های زنده‌ی بدنت، زیر پای گراز‌ها مردند
کنج انبار، دنج آرامِ، سال‌هایی که گوشه‌گیر شده
رنگ جوگندمی‌ست موهایش،این مترسک شکسته، پیر شده
 

سحر دارایی

تک نگاری

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

قربانی نبوغ

قربانی نبوغ

رضا حیرانی

شعرها

نقابی از خوشبختی

نقابی از خوشبختی

احمدرضا احمدی

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

چهارراهِ نظر...

چهارراهِ نظر...

مجتبی دهقان