شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به مادرش خواهید گفت

به مادرش خواهید گفت که هنوز زنده است
خواهید گفت که شاید چند عمل دیگر، از مرگ برهاندش 
و ماه را 
بر فرازِ نواب ببیند دوباره
وقتی که هر هفته 
بالای پشت‌بام است و دارد کولر را سرویس می‌کند.
خواهید گفت که ماشینش، همان پراید ۹۲ قسطی 
سرویس‌شده
سقفِ بی‌رنگش، بالأخره رنگ آسفالت و آه را دیده
و آینه‌هایش، هزارتکه شده‌اند، در بساط اوراقی‌هایِ ناخن‌گرد
اما خودش زنده می‌ماند
و شاید دوباره به شما 
که رفقایش بودید و هستید 
زنگ خواهد زد به صرف عرق و ناچیزیِ زندگی.
به مادرش خواهید گفت که حالش بد نبود اصلاً
دلش سفر می‌خواست 
و یک روز رفت
و یک روز هم برنگشت
که اصلِ او همین خواستن سفر بود و بس.
به مادرش خواهید گفت که خوب می‌شد
اگر جهان دکمه برگشت می‌داشت با دو مثلث رو به چپ
و راست خواهید گفت.
به مادرش خواهید گفت که زنده می‌ماند
اگر متولد نمی‌شد، بزرگ نمی‌شد، زنی را نمی‌شناخت و از عطر موهایش بی‌خبر می‌ماند.
به مادرش خواهید گفت که تصادف کرده‌ است
 نخواهید گفت که تاب‌بازی کرده
 یک بعدازظهر 
در خانه اجاره‌ای‌اش 
و همسایه‌ها آورده‌اندش پایین.
به مادرش خواهید گفت که تصادفی بوده و بس؟
به مادرش خواهید گفت؟
برای باور او
که مادر است
که دلش هنوز امیدوار اوست
لطفا از یدکشی که دارد پراید تصادفی را با خود می‌برد
عکسی به یادگار بگیرید و نگه دارید.
 

سعید برآبادی

تک نگاری

شعرها

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

سه شعر برای گرگ و ماه

سه شعر برای گرگ و ماه

محمود بهرامی

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

بابک دولتی

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی