شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لجنزاری که به اشتیاقش ، تن می‌هراسد از سکونت ِ دائم

لجنزاری که به اشتیاقش ، تن می‌هراسد از سکونت ِ دائم
باغی‌ست گل داده در زوایای ِ ذهن. 
خسته می‌شود از بازگشت به آینه
از واداشتن به نقش ِ ساحلی ، که روی دریایم افتاده است
شرطی محال را، به صورت ِ علاقه‌اش پرتاب کرده‌ای 
و نشسته  بین ِ سایه‌ها جست‌وجویش می‌کنی
از دیواری که قد کشیده، پیچک‌ها را نادیده گرفته‌ای 
یک نام را، با حروفی کشیده به پریدن از شب‌ها برده‌ای
به هر بار برخاستن و تقاضای شکست
تقاضای تشنگی از دهان ِ لبریز ِ لیوان
تب می‌کنم در این گودال
و تصویر اسب بر گودی کمرم می‌افتد
می‌شکنم تکه‌ای که آسمان را چسبانده است به دایره
و با صورت ِ مرگم اسب را بر‌می‌دارم
دست بر زانوی موافق می‌گذارم و بر می‌خیزم از خود
باید نگهداری‌ات کنم در این شکاف
گل‌های پتو تاب بیاورند خون را
از تپش بیفتند نام‌ها
شکمت را پاره کنند و به اعضای داخلی‌ات فرصت حبس شدن بدهند
رحم‌ات را در کاسه‌ای از خونابه و گریه بگذارند
حفره‌ای که حجیم نمی‌شود از زندگی
و نام‌ها را به ثبت نمی‌رساند.
باید نگهداری‌ام کنی و به اجزای چهره‌ام بگویی :
این سوی دیوار
جنین ِ تازه‌‌ای‌ست که می‌افتد از ادامه.

زبیده حسینی

شعرها

فروبارِ عیشِ وِلَرم

فروبارِ عیشِ وِلَرم

سیدعلی صالحی

نفیسه قانیان

از اتاقی پیاده می‌شوم

از اتاقی پیاده می‌شوم

مریم فرجی

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی