شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در شروع همین زمستان بود

در شروع همین زمستان بود یک نفر از بهار بد می‌گفت
با من از رقص لاله و لادن در دل سبزه‌زار بد می‌گفت
با همانی که بی‌قراری را در کنار تو رج‌به‌رج می‌بافت
با همانی که بی تو می‌میرد از گُل روی دار بد می‌گفت
در سرم ناله‌های نارستان، وحشت تازیانه‌ی پاییز
با منِ در خزان ترک‌خورده، از تبارِ انار بد می‌گفت
با درختی که پیش از این هر سال هم‌زبان شکوفه‌ها بوده
از شفکتن... امید... سرسبزی؛  بیخود و خنده‌دار بد می‌گفت
پشت این پنجره کسی هر شب نغمه‌ی عاشقانه سر می‌داد
این‌طرف زاغکی حسود اما از دَم گرم سار بد می‌گفت
دست خنیاگری که در خلوت از لبانت ترانه می‌نوشید
وقت لمس حریر گیسویت، از طنین سه‌تار بد می‌گفت
پیچکی هستم این‌ور دیوار کوچه را درخیال خود دیدم
گرچه آن باغبان بدطینت، از ورای حصار بد می‌گفت
ریشه‌هایم ‌اگر زمین‌گیرند، ساقه‌های امید من اما
رفته تا شانه‌های دیواری که به طعن از چنار بد می‌گفت

لیلا پنجعلی زاده

تک نگاری

شعرها

تبانی

تبانی

رویا الفتی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

عطر تنت را 

عطر تنت را 

غلامحسین چهکندی‌نژاد

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف