شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در گوش گاهی به نجوا می‌آید

در گوش گاهی به نجوا می‌آید
در چشم به اشاره می‌نشیند
گاهی.
بر نمیکت عصرگاهی پارک
خلوت شب‌کوچه
بر آونگ مداوم عابران عجول
بر لق و لق کفش رهگذران همیشه
بر استکان کهربایی چای
بر ازدحام بی‌تفاوت زیرسیگاری
در هر کجا که دری باز می‌شود
در فصل‌های تازه‌ی تقویم
برگه‌ای انبوه کلاغ
رنگ‌های درهم باغ
انگار نه که یقین احتمال بعید است؛
و یحتمل
چون بازی گربه
با کلاف کاموا.
 

علیرضا سبز‌واری

شعرها

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 

معین صباغ‌مقدم

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی

اعتراف می‌کنم 

اعتراف می‌کنم 

مظاهر شهامت

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری