شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مگس

مگس

مگس را از آشپزخانه بیرون راندم
او امشب می‌میرد 
در آشپزخانه را که به حیاط گشوده می‌شود بازکردم
و بارها با دستمالِ زردرنگ او را به سوی در راندم
برگشت و به درون آمد
روی گاز در قابلمه‌ی کوچک
 لوبیا چشم بلبلی گذاشته‌ام بپزد
مگس به سوی قابلمه و گاز می‌پرد
بخارِ لوبیا را هورت می کشد
با دستمال او را می‌تارانم
طوری که دستمال به او نخورد‌ ـ
نمی خواهم خونش به گردنم بیفتد
 برمی‌گردد و زیرِ میز پنهان می‌شود
می توانم راحت با دست بگیرمش
اکراه دارم که هم دستم کثیف شود و هم در دستم بمیرد
نمی‌خواهم مرگش به دستِ من باشد

با دستمالِ زرد او را راندم
و به‌سرعت در را بستم
یادم باشد اگر بخواهم به حیاط بروم  سیگار بکشم،
در را زود پشتِ‌سرم ببندم
اگر مگس زرنگ باشد، می رود روی خروجی سوپاپِ دیگِ بخار(؟) می‌نشیند
آن‌جا همیشه بخارِ گرمی هست
گمان نکنم آن‌قدر باهوش باشد
و راهی نمی‌شناسم به او این را بفهمانم
در هر حال از این زمستان جان سالم به در نمی‌برد ( می‌برد؟)
 

علیرضا آبیز

تک نگاری

ضد شعر

ضد شعر

هادی محیط

شعرها

پنج شعر از محمد منافی

پنج شعر از محمد منافی

محمد منافی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

خوشه‌چین

خوشه‌چین

م. مؤید

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 

علیرضا کیانی