شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به خانه‌ي امن فكر مي‌كردم

به خانه‌ي امن فكر مي‌كردم
مثل سربازي ترسيده از جنگ
به خانه‌اي با ديوارهايی سفيد
با دیوارهایی آبی.
دلتنگ سرزميني بودم 
مثل اسيري در غربت
زادگاهي كه مرا به آغوش گيرد
بی پرسش و پاسخي.
جمع و تفريق را خوب مي‌شناختم
روزها را در ماه‌ها ضرب مي‌كردم 
و سال‌هاي رفته را از سال‌هاي نيامده كم مي‌كردم
مثل كارگري خسته 
كه ساعت‌هاي طولاني 
خيابان‌هاي يخ‌زده را گز مي‌كند
در حالي كه انگشت‌هايش در جيب‌هاي خالي
اعداد بي‌بركت را از يكديگر كم مي‌كنند.
به چيزي، به كسي فكر مي‌كردم
در روزهايي كه پرت‌شدن از 
پل‌هايي كه سي‌وسه بار تكرار مي‌شدند
آسان‌تر از ماندن در تکراری بی‌پایان بود
از جبر و اضطراب. 
به «كسي» فكر مي‌كردم
 همان که مرا به «خود» مي‌رساند
در روزهايي كه مثل مرده‌ي مادرم
سرد و منجمد بودند.
 

سحر مهندسی‌نمین

تک نگاری

آموزگار عشق

آموزگار عشق

مهدی ایوبی

محصول زحمت حسنعلیجعفر

محصول زحمت حسنعلیجعفر

سیلویا سلمانپور

شعرها

 عشق صورتی کاهگلی دارد

عشق صورتی کاهگلی دارد

مهدی اکبری فر

برهنه ات به خانه می آید

برهنه ات به خانه می آید

فهیمه جهان آبادی

حلول شعر بر من مبارک باد 

حلول شعر بر من مبارک باد 

نفیسه قانیان

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری