شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

وقتی فرو می‌نشيند گرد تنهایی در من

وقتی فرو می‌نشيند گرد تنهایی در من
وقتی خون می‌شود پیاله‌ها در رگ
وقتی آتش می‌شود جهنم در همه‌ی امتداد نگاه
در پرسه‌های شبانه‌ام و هر روز
کنار تندیس درختان در تیره ـ روشن حباب‌های در هوا
                               به هر رنگ و رقص
ـ سپیدارهای بلند، کاج‌های تنومند، شاخسارانی که وهم در لابه‌لایشان ـ و گاهی که باد
که عبور دائم است از ناکجا به کجا و نا
تند نعره‌زن یا سلانه خسته می‌رود
گویی شاد وسیع و بسیار
یا غمگین با شانه‌های پرغبار افتاده،
این آواز پرنده‌ها از کجاست؟
می‌پیچد صدای بال‌زدن پروازهایشان
فرو می‌ریزد پرهای رقصان بر سر شهر، من حتی بر پنجره‌های خاموش
به یاد که داریم، اگر مانده باشد لختی مهلت
سال‌ها پیش بود، پیش از آن پیشامد اول عصر یک روز
قبل از آن‌که ساعت 5 گارسیا، آن نام آشنای ماه و نقره
بنشیند در تکرار سطور طنین در بی‌جغرافیای زمین و
فاجعه را خونین کند به‌اندازه‌ی تمامی‌رگ‌ها و رودها
و رعشه براندازد روی تلفظ اسپانیا میان همه‌ی لب‌های جهان
در آسمان ابری میدان كوچک شهر ما
آن‌گاه که ساعت‌ها در تعطیلی دیرین زنگ می‌زدند
با آخرین آوازشان طوری مردند
که مرگ در هر سوی خبر می‌پیچید
و بادی گمنام پرهایشان را بر سر شهر بارید
حالا
چگونه است که
من هنوز با مرده‌ها شانه‌به‌شانه راه می‌روم
و کلمه‌هایی که به یاد می‌آورم
همه بوی آواز پرنده می‌دهد
 

مظاهر شهامت

تک نگاری

شعرها

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

مهرگان علیدوست

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر