از هر طرف ماجرا که بازگردم
شبیه پرندهای بریده از جراید مُردهباد
نه درخت به خواب باتومم
نه شاخهی شکسته در نقش شاخهام
این اتفاق را چه کسی تعبیر میکند
کفبین چند رؤیای بیخط
ملکوتم به هوای رگهام
شاید دکتر حاتم
گیجم
میدوم تا آن سر دشت
میمیرم تا این سر دشت
و ماجرا از من باز نمیگردد
جریدهای شبیه مُردهی پرندهای بُریده
هم به چشم جن پارههای اورادم
هم همبستر به پریان هزار و چند سگ
ماه به راه ماخولیا میزنم
رمال چند خط تا خال پیشانی
کمانکش سعدی نحس
فحش میدهم و تاب میخورم
از این سر فلک
تا آن سر فلک
من از ماجرا باز نمیگردم
مردهای شبیه پرندهای بریده از جریده
نمیدانم راز کفن به دهان مزرعهی پنبهام
یا اتاق گاز برای فراموشی
دیوانه به سایهام میبندم و دنبال باد میدوم
میدوم
میدوم نه تا انتهای دنیا که منتظر چیزی نیست
باغ معلق میافتد
و من مجبور میشوم
چاقویی بشوم که شبها از حرفهای مبهم آشپزخانه و دختر همسایه پنهان شود.