شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سگ نگهبانی می‌دهد  به رؤیای تخت

 

شروع روز به پای پنجره می‌رسد
از دهان همین سگی که پارس می‌کند افسردگی را
فحش می‌دهم به اُریب خودم توی آینه
به چند دوستت دارم کبود شده از پشت کلمات 
نه این قرار سگی به دهان من نیست
پارس می‌کنم
روز با تخت‌خوابم دو بار می‌خوابد
سایه‌ام با سگم سه بار
فسرده خودم را می‌کشم تا خیابان و سگم بر دوش
پارس می‌کند به عابران خشم دریده
پلک به چشمم پریده
سگم
ردا به تن‌پوش صاحبم 
صاحب‌الامرم
می‌گیرم و باز نمی‌گردم به خانه‌ام
از این خیابان به آن خیابان می‌دوم
صاحبم پشت‌سرم
از سایه‌ام پیش می‌افتم و 
پس نه در خلوت خاموش هر کسی
شب فرمان می‌دهد برگرد به لانه‌ات
سگم از دوشم پایین می‌پرد
سایه‌ام پایین می‌پرد
کلید در خلاصی قفل که می‌چرخانم
اُریب آینه‌ام در آغوشم گریه ‌می‌کند
زن همسایه گریه می‌کند
شبگرد توی کوچه گریه می‌کند
پنجره‌ها  یکی‌یکی
میان تاریکی و دهان‌های گس
چند دوستت دارم بلاتکلیف خواب تیغه‌ی چاقو را می‌بینند.

محمد پروین

شعرها

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

سیدعلی صالحی

رؤیای پلنگ

رؤیای پلنگ

علیرضا آبیز