شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سفیدی چشم‌هایت که به من  افتاد

سفیدی چشم‌هایت که به من  افتاد
گفتم برای صلح آمده‌ای
موهایم را در باد تکان دادم
و تو پرچم‌های سیاهی را دیدی که برای جنگ آمده بود
سربازهای زیادی از پلک‌هایت بیرون ریختند
و من سرباز تنهایی بودم
که آن‌طرف زبان مادری‌اش بود
و این‌طرف چشم‌های معشوقش
پلک‌هایت که روی هم رفت
مرزنشین شدم
حالا هر بار باد مویم را تکان می‌دهد
تو سربازی را می‌بینی
که برای صلح آمده است 
 

وجیهه نوزادی

شعرها

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری

تهران

تهران

محمد ویسی

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

چقدر باید پرنده شد

چقدر باید پرنده شد

سیدعلی صالحی