شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شاید در لب‌هایم

شاید در لب‌هایم کسی دارد به خودش چاقو می‌زند
استخوان‌هایش را می‌تراشد شاید
و آخرین سوتش را دارد پرتاب می‌کند به‌سمت قطاری که رمق ندارد شاید
مرثیه‌هایش صدا ندارند
دهانش آلوده است به پر کلاغ‌ها شاید
به زمستانی که تپه ندارد برای برفش
دست‌هایش را می‌برد
و می‌دهد به کبوترهای ناتمام
آسمان مسدود و
پل‌ها دارند از مرگ رد می‌شوند شاید
و شاید
 

مصطفی فخرایی

شعرها

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

جلیل الیاسی

رؤیای پلنگ

رؤیای پلنگ

علیرضا آبیز

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور