شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

حدفاصل مرزی مقرنس چشم دوخته‌ام

حدفاصل مرزی مقرنس چشم دوخته‌ام

سبزی روی سنگ و باقی چند خون روی علف

چشم در خم پيشانی چند زن می‌كنم و 
به چوب‌های افراشته نهيب می‌زنم

ديوارهایی‌ كه قبلاً ذكرشان رفت 
در رفت‌و‌آمدی دَوَرانی 
خون‌ها را روی صورتم پخش می كنند

اين قائله اين‌جا ختم نشد

همه‌ی ما 
با سنگ‌های تاريخی 
به روی كالبد هم خط كشيديم و 
از طرفين ضربه خورديم


جهدی می‌كنم و محيط اين جهان را با سكسكه‌ای خط می‌كشم
 

علیرضا سردشتی

شعرها

در سلام راه‌ها

در سلام راه‌ها

ربابه قصابان

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی

دنیا

دنیا

علی باباچاهی

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی