شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از ریشه گم می‌شوی در چشمِ افعی

از ریشه گم می‌شوی در چشمِ افعی
تا با دقتِ نیشَش
            در خواب‌‌هایت
                    ترس را معنی کنی 

و بر سطحِ پوستی بلغزی
که حیوانِ دهانت را
بیدار می‌کند
و تو را
با تمامِ پوستت
بیزار 

زل می‌زنی به جنینی که نُه‌ماهه در زهر می‌غلتد
با چشم‌هایی که بکارتشان را جیغ می‌کشند 

زن!
تو از دهانت شروع می‌شوی
وَ پوستت تنها
بیماریِ یک افعی‌ست
 

آریا عینی

شعرها

راویِ سایه‌های ناتمام

راویِ سایه‌های ناتمام

سیدعلی صالحی

آلما

آلما

صدرا یوسف زاده

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی