شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من و زنِ وحشی

من و زنِ وحشی، زن و زنِ وحشی، دو بدنِ وحشی، دو تبِ مسلم
دو غمِ چشیده، دو پرِ کشیده، دو سرِ بریده، دو قسمِ اعظم
دو شبحِ در مِه، دو نفسِ مُث‌ـ‌لِه، دو تپشِ واضح، دو تنِ مشابه
دو دلِ به دندان، دو قفسِ خندان، دو سرِ زمستان، دو بغلِ محکممم
دو تبرِ خودزن، دو پری ِ نشکن، دو لبِ گلوله، دو گلِ به گردن
دو غم پیاپی... دو دمِ پیاپی... ستمِ پیاپی... عدمِ‌دمادم
تبعه‌ی عزلت... سفری غربت... دو لبه‌ی وحدت... دو لبِ قرابت
ریه‌ی خراااب و نفسِ بر آب و کفن و شراب و همه... همه با هم!
نه دلِ ندیدن، نه پرِ رسیدن، نه تنِ گذشتن، نه سرِ بریدن
من و تو ی تنها... من و تو و تن‌ها همه و توافق سرِ «سرِ آدم»!
که بدنم است و که کفنم است و که وطنم است و تو ملکه‌ای! زن!
که زنی و زبری... که زنی و سختی... که زنی و محرم... که زنی و مرهم!
شفقتمان را، برکتمان را، صدقه‌ی انگشتِ وسطمان را،
بده به جهاااان و بِبَرَم از آن و بکِشم از این مهلکه‌ی مجسم،
به شبِ خرابت... به تنِ شرابت... بدهیِ نانم، طلبم از آبت!
دو بغلِ بِه بو، دو نفسِ جادو، من و تو و... باقی همه به جهنم!

طاهره خنیا

تک نگاری

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه ای

تاریکی اشاره می کند: «تو»

تاریکی اشاره می کند: «تو»

نادره جلادت

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 

معین صباغ‌مقدم