شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ای کاش آغوش و شراب و آب و نان باشد!

ای کاش آغوش و شراب و آب و نان باشد!
دنیا برایت بهتر از افغانستان باشد
گنجشک‌های بوسه‌ام را در یخن بگذار
تا از گزند باد و باران در امان باشد
در پیش‌ِ رویت رفت از یادم... چه می‌گفتم
حاجت به گفتن نیست چیزی که عیان باشد
می‌آیی و چون لاله‌زاری داغ در داغم
گویی دلم نوروز دشت شادیان باشد
شاید خدا با خلق چشمان تو می‌خواهد
در این جهان چیزی شبیه آسمان باشد
با خاطرات ناخوش خود آرزو دارم
ای کاش با تو زندگانی مهربان باشد
ای کاش با تو زندگانی مثل سیبی در
دریاچه‌ای تا آخر دنیا روان باشد!
بعد از جدایی با تعجب زندگی کردم
آدم نباید این‌قدر هم سخت‌جان باشد
پشت‌سرم گپ‌های بسیاری‌ست می‌دانم
گپ‌های بسیاری‌ست می‌دانم، بمان باشد
یک صفحه از هر قصه را کندم تو خوش داری
ابهام تلخی انتهای داستان باشد
 

رامین مظهر

تک نگاری

شعرها

کلایه

کلایه

حامد بشارتی

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی

در باغ

در باغ

شاپور جورکش

با چند خواب نصفه‌نیمه

با چند خواب نصفه‌نیمه

بهزاد خواجات